وبلاگی برای حرف دل یک پساکنکوری

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

چه کنیم؟؟!

چند کاری که به نظرم باید اجرا بشه رو مینویسم محض مدیریت دانش.

کارایی که رو زمینه و مجمع میتونه هم برند خودشو بسازه هم تاثیر ایده آل بزاره.

ادامه مطلب...
۲۸ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن فراهانچی

پشت گرمی

واقعا باید اینقدر از فرهنگ خودمون دور باشیم؟!!

ادامه مطلب...
۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن فراهانچی

رسانه بودیم وقتی رسانه مد نبود

کانال بسیج علمی دانشگاه صنعتی شاهرود رو پیگیری میکردم. واقعا کارشون یکه خیلی خوشم میاد. اولویت ها رو بهتر تشخیص داده اند. 

ادامه مطلب...
۲۷ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن فراهانچی

قبل شوبه کردن تبریز

بسم الله الرحمن الرحیم

عصر رو کامپیوتر هادی سجادپور داشتم کار میکردم که یه نرم افزار نصب نمیشد. یه وی ام ویر گذاشتم نصب بشه خودم رفتم فوتبال. محسن نصیرپور و محمد دژمان و سعید و علیرضا بودن. چقدر کیف داد. ولی حسان نبود. الان یادم افتاد دفعه قبل شنبه شب سید حامد برهانی هم اومده بود 

ادامه مطلب...
۲۶ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن فراهانچی

دوره های آموزشی

جلسات الگو اوایل واقعا خواب آور بود و اواخیر فوق العاده مجذوب کننده. حقیقتا تاثیرگذار هست و ذهن رو به راه میندازه. الان که این جبهه نیرو ندارد رو میخونم فصل اداره دین رو با برداشت هایی کاملا متفاوت میخونم و به مطالعه کتب عمیق تر علاقه مند شده ام.

حتما کلاس باید داشته باشیم. 

کلاسای طرح کلی چون مشارکت محور بود و بچه ها سطح مناسبی برای چنین سبک کلاسی رو نداشتن خوب شکل نگرفت و ادامه ش هم با این شکل یا نیاز به تجدید نظر بنیادین مخاطبان یا تغییر روش ارائه س.

قطعا باید ببینیم چه دوره هایی میشه برگزار کرد.

۱۸ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن فراهانچی

مستندسازی

علی مستندسازی کار الگو رو به من سپرده بود. مستند سازی اونجاست که بتونیم نسخه ای از تجربیات کف صحنه اجرا داشته باشند. نقاط ضعف و قوت را با تحلیل و تفکر بیرون بیارن و هر سال شاهد ارتقای جنبش دانشجویی باشیم. نه آنکه نقاط ضعف و قوت سال های مختلف جابجا شوند و برایندش بی برکت باشد.

محمدمهدی هم امروز از تجربیاتش تو برگزاری اردوی جنوب اشاره میکرد و اینکه باید مستند سازی بشه. مثل محمد لطفی و حسین ابوئی کل ویدیو های سال های قبل رو دیده بودند و فیلمی برای نمایش تو اتوبوس ها تدوین کرده بودند. یا برای رشد خود اعضای کادر در عید و قبل از اردو و بعد از اردو برنامه داشتند.

منم چیزی که تو فکرم بود این بود که کتاب صوتی در اختیار بچه ها قرار بدیم. البته میتونیم خودمون تولیدش کنیم یا با یه سایتی قرارداد ببندیم. مهدی هم میگفت اردو جنوب باید داستان داشته باشه یعنی میری هر منطقه اونو تو یه قالب یه داستان چیده باشی و با علاقه به منطقه جذب بشی. والا همونطور که سعید میگفت تو اردو ۱۰ ساعت میخوابن ۱۰ ساعت تو راهن و ۴ ساعت تو مناطق اند :)

لذت کار تشکیلاتی شاید زیبا ترین نکته ای بود که امروز متوجهش شدم. لذت

کاش بتونم من مستند کنم کاراشونو.

۱۸ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن فراهانچی

جلسه-صفر هسته کرسی آزاداندیشی دانشگاه

شب بعد کلاس هوس سمبوسه کرده بودم رفتم رفتم بیروتی. به حسان زنگ زدم که اگه چیزی میخواد بگیرم. گفتم امشب مجمع میرم و اونم گفت منم میام.

صبحش ساعت ۶.۵ بلند شدیم و صبحونه میخوردیم که آقای یزدانی اومد. همراهش پسر جوونی بود. معرفیش کرد. پسر عمه ش فرحان.

نشستیم جلسه رو شروع کردیم.

ادامه مطلب...
۱۸ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن فراهانچی

رویای نیمه شب

دوشنبه قبل بعد اولین جلسه مانگو دیبی تو کافه آی تی تو راه برگشت صادق ازم پرسید کتاب چی میخونم. حقیقتا خیلی خجالت کشیدم که اینقدر از کتاب به دورم.

از همون روز رفتم تو نخ کتاب خوانی. یه پوشه به اسم کتاب نخوانی داشتم تو دسکتاپم که چند تا موشن توش بود و چند تا پی دی اف. اونا رو دیدم و انگیزم بیشتر شد. امروز هم که بعد یه هفته دوباره رفته بودم کلاس آخرین صفحه های اولین رمانی که خونده ام رو داشتم تموم میکردم. 

باورم نمیشد. راه یه ساعت و خورده ای تو نظرم پنج دقیقه هم طول نکشید اینقدر کتاب همصحبت خوبیه. مخصوصا که آخرای داستان بود و اتفاقا سریع پشت سر هم اتفاق می افتاد.

تو راه برگشت یهو متوجه شدم راه نزدیک تری هم هست. دو ایستگاه از میرداماد رفتم تا مصلی و مستقیم با بی آر تی اومدم علم و صنعت. همونجا بود که کتابو تموم کردم. 

سفر درون شهری خوبی داشتم. کلاس هم بدک نبود.(یعنی خیلی #مفتضحانه بود) اما کتاب عالی عالی.

داستان رویای نیمه شب ریحانه خانم و ماجرای حاکم مرجان صغیر و کرامت حضرت ولی عصر به ابوراحج واقعا جذاب بود. جمله ای بود که زیر و رویم کرد. وقتی هاشم به همسرش ریجانه بعد از تحمل مشقات میگوید:

حالا میبینم از یک سال پیش مژده این وصلت داده شده بود، ولی برای اینکه من تربیت و هدایت شوم باید شاهد این داستان شگفت انگیز میشدم.
و در ادامه از قطع رابطه اش از مادرش و اینکه مادرش در دوریشان از زندگی سیر شده بود خبر میدهد. به نظرم چه بسی اینهمه سختی بخاطر ناراحتی مادر بوده.
 پناه بر خدا از گلوگاه های ناشناس بلاها

داستانی زیبا و آموزنده و جذاب. حقیقتا تاثیر بسیاری گذاشته و همچنان فکر من مشغول این داستان هست و مطمئنم تا مدت ها به یاد دارمش. 
مقایسه کنیم با سریال های تلویزیون، مخصوصا سریال اخیر شبکه سه. حتی حفظ کردن اسمش هم اسراف حافظه است و باید جواب پس دهی که قوای حفظ را چرا در این مسیر استفاده کردی.
۱۷ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۱۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن فراهانچی

توسعه دهندگان انقلاب اسلامی

ایده ای که علی هم گفت من هم به فکرم میرسید و روش های مختلف دیگری هم داشتم این بود که:

ما تو درسای AP و مبانی پروژه های خیلی خوبی میزنیم.

خوب این پروژه ها میتونه پروژه های واقعی باشه که با یک تیر چند نشون زد. هم کار صنعت راه میوفته هم شرایط واقعی کار رو تجربه میکنه هم نمره میگیره هم تیم تشکیل میده.

اینجا به فکرم میرسه که شرکتی بزنم که از یه سمت پروژه بگیرم و از اونور بچه ها رو سامان بدیم.

اینطوری مرجعی میشیم برای «علم» و «صنعت».


باز باید فکر کنم و بنویسم

۱۵ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن فراهانچی

کار تشکیلاتی ام در دانشگاه

این چند روز فکرم مشغول برنامه ام در مجمع هست. جلسه ها هم داشتیم.


هر چه هست از خداست

کتاب زندگی نامه داستانی شهید دیالمه را داشتم. کمی با روش های بچه مکتبی ها در تشکل شدن در دوران مبارزات قبل پیروزی انقلاب آشنا بودم و این کتاب هم بهتر نوشته است. خریدم و دانلودش کردم چون نمیدانم کجا گذاشته ام اش.
آن روش تیم سازی و ارتباط گیری تقریبا همان چیزیست که استاد پناهیان هم میگوید. 
به نظرم الان هم باید همان روش را داشته باشیم. هر چند آن روز کجا امروز کجا.

دریافت
مدت زمان: 15 دقیقه 

هنوز فکرم مشغول است...
۱۵ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن فراهانچی