نگاه مومن به نقش خدا در زندگی از عقیده‌ی توحیدی‌اش مایه می‌گیرد. هر چه باور اصیل و فهیمانه باشد، صراط مستقیم نمایان می‌شود. 

به راستی باور به وجودی الهی چه نمودی در سیر حیات دارد؟ 


افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد

امورم را به خدا تفویض می‌کنم. 

برون‌داد تفویض امور به خدا، توکل یا به عبارتی عامیانه «خدا خودش درست می‌کند» ناشی از فهم انسان موحد است از توحید.

دو برداشت از توکل رایج است. این دو را بررسی می‌کنیم و برداشت ناب توحیدی را مطرح می‌کنیم.

 انسان خموده‌ای که از تکان خوردن و مسئولیت گرفتن فرار می‌کند، از این تدبیر توحیدی هم آسودگی و عافیت خود را می‌طلبد. برای «به من چه»هایش چه فلسفه‌ای ببافد مقدس‌تر از این؟!

و هر جا که افراطی هست تفریطی هم هست. موحدی که مجدانه تلاش می‌کند و توکل می‌کند اما توکل ناخالص. استمداد الهی می‌کند اما برای خدا تعیین اسباب هم می‌کند. دعا می‌کند؛ خدایا فلان موقعیت را یا فلان شغل را برایم فراهم کن. 

وقتی حضرت یوسف با درخواست نامشروع زنان اشراف مصر روبرو می‌شود در دعای خود بیان می‌دارد: رب السجن احب الی مما تدعوننی الیه، ای رب من! زندان برای من محبوب‌تر از دعوت آلوده‌ی آن‌هاست. در ادامه فقر خود از نجات از گناه را اعتراف می‌کند و تفویض امر می‌کند. علی بن موسی الرضا(ع) می‌گوید اگر یوسف زندانی‌شدن را به عنوان گزینه‌ی پیشنهادی مطرح نمی‌کرد و خالص‌تر توکل می‌کرد، نه تنها آلوده به گناه نمی‌شد به زندان هم نمی‌افتاد. 


نصرت الهی را با واسطه دانستن مشکل نیست. در مورد همچون منی، خوی تجارت‌پیشه‌ای که توکل را دستمایه‌ی رودربایستی خدا قرار می‌دهد تا به میل خودش برسد اساس تلاشش را زیر سوال می‌برد. همه کارهای «برای خدا»یی حبط است وقتی خود را مدبر بدانیم و خدا را مجری تدبیر خود! مرز وابستگی به اسباب و توکل توحیدی شاید آن‌چنان مشخص نباشد و بلادرنگ و یقینی خود را منزه بداریم اما این روایت در مورد حضرت یوسف(علی نبینا و آله و علیه السلام) زمینه‌ی را برای محاسبه‌ی نفس بدون تعصب در ما آماده می‌کند. 

توکل بدون حرکت در گفتمان امروزی‌مان باطل شده و قابل دفاع نیست اما هنوز از توکل بندگان مخلص پیشی نگرفته ایم. تفکر توحیدی اصیل مقدمه‌ی آن است. می‌بینیم که نقص شناخت اصیل از توحید چگونه افراط و تفریط ایجاد می‌کند و راه مستقیم به دست نمی‌آید مگر با نگرش یکپارچه و منظومه‌ای به اسلام عزیز. 


کان حقا علینا نصر المومنین