رفتم دانشکده تا جزوهی ریاضی رو به احسان بدم. هادی آزاددل رو هم دیدم.
از پارسیوت پرسیدم. گویا آقای قدمنان با کمیل صحبت کرده و تیمی برای اینترنت اشیاء خواسته تا در آرمان تشکیل بشه. کمیل، هادی شامقلی، هادی آزاد و صالحوف این جمع رو تشکیل دادن. حدود سه چهار ماه در مورد زیربخشهای اینترنت اشیاء تحقیق کردند و در نهایت مکانیابی درون ساختمان رو برای رسیدن به محصول انتخاب کردن. در مورد ایدهی تشکیل تیم با دوستان خودم باهاش صحبت کردم. دید خوبی تونستم بگیرم.
تیم تشکیل دادن سختی های خودش رو داره. باید بیشتر از همه برایش وقت بگذاری. درآمد عالی ندارد و کار واضح و تعریف شده نیست لذا امکان شکست بیشتر است. در این صورت شما ۴ نفر هستید که با هم شکست خورده اید. گفتم مشکل اصلی خود همین تشکیل تیم هست و اینکه بچهها انگیزهای نسبت به آن ندارند. گفت طبیعی است. ایده ی جالبی مطرح کرد. گفت بجای تیم شدن و بعدا دنبال کار افتادن روی کار پروژهای حساب کن. اینطور که ۴ نفر باشید که بدانی اگر پروژه بگیری میتوانی انجام بدهی. اینطوری خوبی کنار هم بودن را نداری اما چون پروژه است و خط مرگ داره بچه ها مقیدتر هستند که برسانند و هم کار گروهی هم انجام می دهید.
این پیشنهاد را خیلی پسندیدم. واقعا از بچهها انتظار این را ندارم که همینطوری بیایند قم و یک کاری را شروع کنیم و از همین تابستان هم برای کنکور کار کنیم هم برای کار تجاری و هم برای کار علمی و تحقیقاتی -که هنوز هم تعریف نشده است-. رفتن به شهر قریب و دور از خانواده بودن از بزرگرین چالشهای امثال ماست که بزرگ نشده ایم. به نظرم بهترین راه همین است که پروژه تعریف کنیم. من می توانیم پروژه هایی برای تیم بگیرم و سپس بین بچه ها تقسیم کنیم و کار را جلو ببریم. حتی در این روش می توانم روی بچه های ۹۵ و ۹۶ هم حساب کنم چون استارتاپهایی را هم میتوان با همین روش راه انداخت.
منتها همین پروژه محوری و کار از راه دور چالشهای خودش را دارد. مثلا باید مدیریت پروژه منسجمی اتفاق بیوفتد. مثلا باید افراد حس مسئولیت داشته باشند تا کار به موقع برسانند.
از طرفی در صحبتهای هادی نکته مهمی که بود کار سنگینی بود که هستهی مرکزی تیم باید داشته باشه و عملا باید خودش رو وقف پا گرفتن کار کنه.