دوم آذر جمعه است و ۴ ام هم میلاد پیامبر و امام صادق است. کلاس‌های شنبه آنقدرها مهم نبودند. بین التعطیلین هم هم هست و پیش خودم گفتم کسی نمی‌رود و کلاس‌ها تشکیل نمی‌شوند. انتظار من برای آن روز این بود اما نتیجه جالب بود. کلاس ها با بیشترین تعداد حاضری برگزار شد بگونه‌ای که خود اساتید جلسه بعد صدایشان درآمد که این چه وعضشه! 

برداشتی که از این حادثه می‌توانم داشته باشم پی‌بردن به خصلت خاصی در ملت ایران است. وقتی همه فکر کنند که میدان خالی شده و کسی نیست همه خودجوش وارد صحنه می‌شود. و جالب تر آنکه منی که همیشه حاضر بوده ام و بسیار اهمیت می‌دادم جمع‌بندی ام این شد که نروم!

شرایط امروز جامعه باعث برداشت‌های بدبینانه خیلی‌ها شده تا حدی که امید رهبری را هم خوش‌بینانه می‌دانند اما این حجت برای من نشان داد که ملت همیشه در صحنه ایران را در مواقع حساس باید سنجید و امان از روسیاهی‌شدن آن روز ما. 

چه بسیار افرادی که از خود مطمئن شوند و غافل شوند و از میدان معرکه جا بمانند و افرادی که بطور معمول از فضا دور بوده اند در آن میدان حساس حاضر شوند و به اجر برسند. به خدا باید پناه برد و طمع عاقبت‌بخیری را تنها از او داشت.

این روز از روزهایی بود که نشانه الهی را می‌توان دید. باید عبرت گرفت.