دلم را قبل از خودم فرستادم
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید ،
ایمن ز شر فتنه آخر الزمان شدم
ای وای که:
چو مُحْرِم شدی از خود ایمن مباش ،
که مُحرِم به یک نقطه مجرم شود
ایمنی از شر فتنه های آخر الزمان ، با یک صلوات
میفرماید خاتم النبینم:
نماز چشمه ایست که مومن هر روز ۵ بار در آن خود را تطهیر میکند...
اما نمیدانم چرا سرنماز به همه چیز فکر میکنم جز خدا و یادم میرود که گفتم : نماز ... میخوانم قربتا ال الله
همین است که شنا کردن در این چشمه ۵ دقیقه بیشتر طول نمیکشد
لذت شنا را درک نمیکنم
شاید شنا بلد نیستم
بلد نیستم
فبشر عباد
الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه أولئک الذین هداهم الله و أولئک هم أولوا الألباب
و میفرماید امامم:
خیلی عجیبه خیلی
اگه فکر کنی اونایی که ثروتمندن ،نیستن
قدرتمندن ،نیستن
باهوشن، نیستن
زرنگن ،نیستن
مهربونن، نیستن
ظالمن، نیستن
عادلن ، نیستن
دوستن نیستن
و حرف هایی که درستن ، اما نیستن
مهمن، اما نیستن
اشتباهن، اما صحیحن
و تنها حقیقتِ هستی؟
وجودی،
قدرت
بینیاز
مهربان
عادل
رقیب
قادر،غنیّ،حنون،عادل،رقیب
تنها او
وحده لا اله الا هو
پنج دقیقه نگذشت از و میگوید. که؟دلم
که کاسه آش از دستم افتاد
فرش ،مبل ، صندلی، کابینت
میدانم ریخت ولی نمیدانم آبرویم یا گناهانم
خیر است انشاالله
رفتم مدرسه ، درختان بلند ، حیاط دلباز و خاطراتی دلپذیر
دوستانی دیدم بسیار عزیز ، هرچند اعتباری اما عزیزِ عزیز
و استادی عزیز ،استادانی
با کوله باری از خاطره
یادگاری های ارزشمندمان ، خنده ها و محبت ها
و میاندیشم ، میاندیشم که چه متفاوت اند خاطراتمان از انسان ها و معلمان
کارنامه هایم از اولین روز تحصیل تا این لحظه ده ها آموزگار را اثبات میکنند اما
اما خاطرات تنها بعضی را به یاد میآورد
آن بعضی های عزیز را ♥
تنها یادگاری انسان ها از یکدیگر خاطرات اند
یادگاریمان از هم کوله باری باشد با خاطراتی زیبا، محبت ، دوستی ، یکرنگی، و دعایی خیر و دعایی خیر
اللهم اغفر علینا و لاخواننا الذیمن سبقونا بلایمان
روز سردی است
نشسته ام . مینویسم مینویسم
۱۸مرداد مردی را دارد با آرزو های بلند
ترسی ظریف
قلبی با قصاوت و ملایمت
آینده ساز آینده خود