مدت‌ها از طرح موضوع الگوی پیشرفت در دانشگاه سپری شده و مسیری همراه با افت و خیزهایی پشت سر گذاشته شده. اما امروز به نظر در یک پیچ حساس قرار دارد؛ یا در آستانه‌ی یک نقطه عطف تاریخیست یا گرفتاری به آفات رایج دیگر تشکل‌ها. به این بهانه مجالی دست داده برای تفاهم در موضوعات راهبردی کارگروه‌مان. 

پیشینه‌ی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در فضای دانشجویی علم و صنعت

دی ماه ۹۵ است که حول یک برنامه، تبلیغات گسترده‌ای اجرا شد. بنرهای بزرگ در سطح دانشگاه و تبلیغات گسترده‌ی مجازی، خبر از برگزاری سه جلسه‌ی به هم پیوسته مهم می‌دهد. 
شخصا هیچ برنامه‌ای را سراغ ندارم که به این اندازه بین دانشجویان فعال حرفش پیچیده شده باشد و مورد اقبال واقع شود. چند نفر چهره به چهره و چند نفر با پیامک مستقیم به من اطلاع دادند. اولین جلسه تشکیل شد. 
حاج آقای کشوری و استاد منیری آمده بودند اما حاج‌آقا اشکالاتی اساسی به نحوه‌ی برگزاری جلسه داشت. من جمله اینکه بدون مطالعه‌ی پیش‌خوان آمده ایم جلسه. خلاصه همانطور که خودشان گفتند احترام استاد را نگه داشتند و سرتاسر بیاناتشان مجریان و حاضران جلسه را ناسزا گفتند! گفت الگوی پیشرفت با سه جلسه نمی‌شود. پیش خودتان حساب نکنید که دممان گرم که این‌قدر به الگو بها دادیم. بعد چند بحث در باب «بیان» گفتند و اینکه باید جمع ۴۰ جلسه بیاید پای کار، نه آنکه با سه جلسه و آن هم بدون پیشزمینه‌ی فکری فقط نشسته باشند. 
استاد هم بعد از چند دقیقه تشریف بردند و دیگر کسی جلودار ایشان نبود در فحش‌پراکنی‌شان. سپس با رفتاری قهرآمیز جلسه را ترک کردند. من هنوز گیج بودم. این قدر تبلیغات تا به حال ندیده بودم، سالن جلسات را تا به حال اینقدر پر جمعیت ندیده بود، آنگونه صحبت کردن را تا به حال نشنیده بودم و همه اینها آن روز باعث شده بود فکرم ناتوان شود. کمی بعد آمدم پایین ساختمان و دم در حاج‌آقا را دیدم که بچه‌ها دوره‌اش کرده اند و دعوا بالاگرفته است. فقط این را شنیدم که حاج‌آقا گفت آیین‌نامه را باید اجرا کنید. 
اواخر شنیدم که گویا آن موقع حاج‌آقا آمده بود علم و صنعت و در دفتر انجمن، مسئولین تشکل‌ها آمده بودند و جلسه‌ای تشکیل داده بودند و نحوه عملیات را تفاهم کرده بودند. خروجی آن جلسه این برنامه‌ی سه جلسه‌ای شده بود که به آن نحو بریده شد.

مدت‌ها می‌گذرد و انتهای نیمسال دوم است که علی به نظر پیگیر کار است. هفته‌های منتهی به انتخابات است که یک جلسه برگزار می‌شود و ما هم می‌رویم همان سالن جلسات. این بار استاد ملک‌زاده آمده اند و برنامه‌ای که از علم و صنعت توقع می‌رود که برای الگو برگزار کند را شرح می‌دهد. این جلسه اصطلاحا معارفه، یک جلسه‌ی دومی هم پیدا کرد که صوت هر دو جلسه در کانال موجود است. اولین جلسات الگو با عنوان «جهت حرکت انقلاب» در تابستان برگزار خواهد کرد. من هم برای کارآموزی این تابستان را تهران می‌مانم پس می‌توانم شرکت کنم، بسیار خوب. 

جلسات شب‌هاست و بعد از خستگی کار می‌روم در جلسات می‌نشینم. کلمات و ترکیب‌هایی که میشنوم برایم ناملموس است، از طرفی لحن کند استاد بهترین شرایط برای یک خواب انرژی‌بخش را فراهم می‌آورد. اولین خوابیدن‌ها را سرکلاس الگو تجربه کردم! اما این شرایط زیاد ادامه پیدا نکرد. با دیدن شور هرشبه‌ی علی و سید در تدوین جلسات، همچنین حساس‌براگیز شدن محتوای صحبت‌ها کاملا عوض شدم. جلسات را با کمال تمرکز شرکت می‌کردم. آن موقع نمی‌دانستم چرا آنقدر به این بحث کشش دارم. برای اولین بار است که عظمت «جهت حرکت انقلاب» را حس می‌کنم. 

شب‌ها بعضا چند دقیقه‌ای هم تایپ می‌کنم و فشار اصلی را علی و سید متحمل می‌شوند. نهایتا جلسات تمیزی برگزار می‌شود. بعد از جلسات استاد جزوه را از ما می‌خواهد با سید می‌نشینیم و همه‌ی فایل‌های جلسات را تجمیع می‌کنیم و همراه با نقشه‌ذهنی ها پرینت می‌گیرم منتها با چند ساعت تاخیر به دست استاد می‌رسانیم. 
ادامه‌ی جلسات برای اول ترم و همزمان با دهه‌ی محرم تعیین می‌شود. البته دقیقا نمی‌دانم که بخاطر اتلاف وقت در آماده‌کردن جزوه‌ی دوره‌ی قبل است یا بنا بر همین بوده. بازنویسی نقشه‌ذهنی‌ها، فهرست‌زنی و شناسنامه و ... باید با فوریت بیشتری انجام می‌شد. 
به هر حال ترم شروع می‌شود و کار کلید می‌خورد. 

آخرین جلسه قبل از تاسوعا و عاشورا، استاد تقریبا بحث را تمام شده اعلام می‌کند. تقریبا مثل ده جلسه‌ی قبلی شد که ما انتظار ۲۰ جلسه را داشتیم اما بحث در ۱۰ جلسه‌ به صورت کلیدواژه‌ای و سطحی ارائه شد و به نظرمان «ابتر» ماند. این سری جلسات هم همینطور شد اما با صحبت‌هایی که حاج‌آقا فرجی و استاد و علی داشتند بعد از ایام شهادت جلسات با بحث مهم نقش دانشگاه و دانشجو در نظام مسائل الگو چند جلسه‌ای ادامه پیدا کرد.

علی برنامه ریزی منسجمی کرده بود تا بلا فاصله ۴۰ جلسه آغاز شود چون دیر شروع شدن باعث می‌شد جلسات تا دم امتحانات ادامه پیدا کند. حتی تقویم جلسات را از تابستان آماده کرده بود. 

بعد از برگزاری جلسات مبانی نظری همزمان با محرم، این برهه و دلایل شروع نشدن جلسات جای گفتگو دارد و مطمئنا باعث شفافیت خواهد بود لذا انتظار می‌رود استاد ملک‌زاده، حاج‌آقا فرجی، علی و دیگران در این باره روشنگری کنند. تا پایان ترم آن چه که درگیرش هستیم اولا جلسات چند نفری برای تفهیم بیشتر مباحث قبلی، دوما تکمیل محصول‌های دو دوره‌ی قبل است.

علی ای حال با طرح این سوال مهم از بیان گذشته عبور می‌کنم و به امروزمان و ادامه‌ی جبهه می‌پردازم.

مهمترین چالش امروز جریان الگو: غفلت از آرمان‌ها و ارزش‌ها مشترک

کارگروه تدوین الگوی پیشرفت با ارزش‌هایی متعالی شروع شده است؛ ارزش‌های همچون وحدت حوزه و دانشگاه، فعالیت گفتمان‌ساز در فضای دانشجویی و تشکیل جبهه واحد در پیشبرد انقلاب اسلامی. اولین چالش امروز همین است. 
 
کمرنگ شدن ارزش‌ها اولا روحیه‌ی خستگی‌ناپذیر موردنیاز مردان این جبهه را می‌کاهد. تذکر این ارزش‌ها و مرور دائمی آن‌ها و احساس عظمت آن، خضوع و فقر به خداوند متعال را در ما ایجاد می‌کند و همین متضمن فی ا... بودن قیاممان است. 
دومین ضربه‌ای که فراموشی ارزش‌هاوارد می‌کند، نبود معیار و ملاک برای تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های آتی است. تصمیم‌گیری‌های سلیقه‌ای ناشی از فقدان یا غفلت جمعی از آرمان‌های گروه است. کشمکش‌ها و تعارضات ناشی از همین غفلت است. 
وقتی ملاک نباشد و تصمیمات و پیشنهادها سلیقه‌ای شوند و از طرفی بخاطر نبود «آزادی معنوی» و بروز کبر و منیت‌ها، روی این تصمیمات، تعصب بی‌جا ورزیده شود؛ همین می‌شود که هست. دعوای امروزه‌ی ما نه از باب رفق که از همین باب نا باب است. وقتی ارزش‌های خود را معیار قضاوت تصمیمات دیگری کنیم چنین نزاعی درمی‌گیرد. 

مثلا اگر ارزشمان را گفتمان‌سازی در میان دانشجویان انقلابی بدانیم آن وقت نگاه ما به مسائل عوض می‌شود و تصمیم‌گیری‌ها متفاوت می‌شود. آن وقت نسبت به ۴۰ جلسه برنامه و بودجه‌ریزی که در شریف برگزار شده نگاه عوض می‌شود. آمدن اساتید و مسئولین برجسته‌ی برنامه‌ریزی و بودجه‌ی جریان روشنفکری و درگرفتن دعوایی لفظی و علمی، با ملاک قرار دادن این ارزش، دیگر محلی از اعراب ندارد. زیرا جلساتی که بعضا با ۳ نفر مستمع که آن هم از تدوینگران خود شورا بوده اند یعنی یک شکست مطلق! وقتی دانشجویان خود دانشگاه هیچ نسبتی بین خود و این مباحث و جلسات نداشته باشند حالا هر چقدر هم برد رسانه‌ای داشته باشد باز نه جبهه‌ای میان دانشجویان شکل گرفته نه گفتمان‌سازی شده. 
با این ارزش ما تصمیم می‌گیریم که با اساتید شروع به ارتباط‌گیری کنیم، تصمیم می‌گیریم جلسات مستمر با دوستان انقلابی داشته باشیم و به تفاهم برسیم، تصمیم می‌گیریم نیاز به شناخت گفتمان انقلاب را ایجاد و سپس پاسخ دهیم. اما بدون این ارزش چه؟ همین امروز شروع می‌کنیم و ۴۰ جلسه را برگزار می‌کنیم. برایمان مهم نیست چه کسانی بیایند یا چقدر بتواند فضای تشکل‌های منتسب به انقلاب را متحول و پویا کند. مهم آن است که رسانه بیاید پشت کار و دعوایی شکل بگیرد و یک کتابی هم چاپ شود، همین. 
از اینجاست که دو نگاه متفاوت به نسبت ما و شورای راهبردی متولد میشود، یک نگاه خود را صاحب تدبیر مستقل می‌داند و یک نگاه خود را در شورا حل می‌کند. 


به عقیده‌ی بنده کشمکش‌های امروز ناشی از تفاوت ملاک‌ها و ارزش‌هاست. حال انتخاب با ماست. می‌توانیم این چالش بزرگ‌ را به نقطه‌ی عطف خود بدل کنیم و با سازماندهی نواقص تشکیلاتی‌مان، نمونه‌ای از تشکل دهه‌ی پیشرفت را ارائه دهیم یا در معادلات تشکیلاتی مستهلک کنونی حل شویم.