هرساله قسمت مهمی از دانشجویان برتر کنکور سراسری رشته کامپیوتر را انتخاب میکنند. این انتخاب در سالهای اخیر رونق بیشتری گرفته و رتبههای پایینتری وارد این رشته میشوند. در نتیجه این روند در سالهای آتی، نیروی انسانی توانمندتری را در این رشته خواهیم دید. بازارکار این رشته در فنی مهندسی زبانزد است. از هر پنجرهای یا به هر دیواری نگاه کنی پر است از آگهی استخدام برنامهنویس اندروید و لاراول و قس علی هذا.
عجیب آن است که دانشجویانی از رشتههای برق و عمران و شیمی اتفاقا خیلی موفقتر از عموم دانشجویان مهندسی کامپیوتر در بازارکار برنامهنویسی فعال هستند! اشتباه نکنید! نمیخواهم در مورد مسئله کاربردی بودن/نبودن سرفصلهای دانشگاهی صحبت کنم، بلکه میخواهم بگویم اینها اصلا بازارکار رشتهی من نیست! برنامهنویسی اندروید برای مهندسی کامپیوتر مثل مسافرکشی است برای مهندس حمل و نقل! همینقدر بیربط. طراحی سایت با laravel باشد یا با django فرقی نمیکند، حکمش حکم مسافرکشی است که هر کسی بخواهد خرجش یک گواهینامه(بخوانید مدرک یک آموزشگاه) است و یک ماشین(بخوانید یک لپتاپ).
خوب. آیا با چنین بازارکار مرتبطی(!) پسندیده است که دانشآموز مستعد و تیزهوش ما بیاید ۳ سال دبیرستان بخواند و زحمات درس و مَرس و عذاب کنکور را بکشد آخرش هم بعد ۴ سال درس خواندن همان کاری را انجام دهد که یک هنرآموز سال دوم هنرستان در رشتهی «خدمات کامپیوتر» بهتر و سریعتر از او انجام میدهد. تازه او اقلا ۲۲ ساله است ولی وی ۱۶ ساله. آمار و احتمال مهندسی که خواند کجا استفاده کرد؟ طراحی کامپایلر کجا به دردش خورد؟ مبانی هوش محاسباتی چه توفیقی به حالش داشت؟ تا کی باید برویم الکامپ و بخش استارتاپها را ببینیم که هرکدام از دانشجویان دانشگاههای غول مثل شریف و امیرکبیر باشند و تمام استعدادشان را روی یک اپ ساده گذاشته اند.
با سرمایه این چنینی از دانشجویان برتر لازم است کارآفرینی در این رشته عمق پیدا کند. اینجاست که پروژههایی پرسروصدا اما کم بخار مثل اینترانت ملی، موتور جستجوی بومی، سیستم عامل ملی، پیامرسان داخلی تنها جنبهی فرهنگی یا امنیتی ندارند بلکه یک ضرورت برای پویایی استعداد جوانان و اشتغالزایی و پیشرفت اقتصادی کشور است. تا کی گوگل باید پربازدیدترین سایت ایران باشد؟ خبری دیدم در مورد فضای مجازی کشور ویتنام. آنقدر عجیب بود که رفتم و خودم بررسی کردم. ویتنامی ها آمده اند و یک موتور جستجو ساخته اند. خودشان پیامرسان ۵۰ میلیونی دارند. مرورگر ملی شان تنها در مدت ۲ ماه، دومین مرورگر پراستفادهی کشور شده!
و چقدر اشتغالزایی کرده اند، چقدر ارزآوری داشته اند چقدر دانشگاههایشان رونق گرفته! مگر دانشمندان علم کامپیوتر و مهندسان ما در لاهیجان و کرمان و یزد و تبریز و مشهد و سمنان از مهندسان ویتنام کم عقلتر هستند؟ یا آیا فرمول و مسیر طی شده کشورهایی چون چین و روسیه که به استقلال در فضای مجازی رسیده اند محرمانه یا غیرقابل دسترسی است؟
چند هفته قبل دکتر اعتمادی را دعوت کرده بودیم تا صحبتی با داشنجویان داشته باشند. بگذارید بهترین جملهی این گفتگو را برایتان بگویم! از آقای اعتمادی که در استخدام ماکروسافت است سوال کردیم که چه چیز ماکروسافت برایتان جالب بود؟ جواب دادند:«ماکروسافت یه شرکت بزرگ نیست، هزارتا شرکت کوچیکه!». از ۶۰ ورودی هر ساله دانشکده ما ۶ شرکت کوچک راه بیافتد که از محصولهای همدیگر استفاده کنند نه دغدغهی شغلی خواهند داشت نه گرفتار ایستایی شغلی شرکتهای بیرون دانشگاه میشوند، دوستیهایشان هم حفظ میشود. تیم پارسیوت را ببین که دو نفر دوست و همدرس کارشناسی با هم راه انداخته اند و هم چند نفر دیگر را سرکار آورده اند و هم رفاقت خود را حفظ کرده اند. در مورد فرایند چنین ایدهای بیشتر صحبت خواهم کرد اما مهمترین نکتهای که میخواهم بگویم را از زبان کمیل-همبنیانگذار پارسیوت- میگویم:«برای اینکه یه کاری رو راه بندازی باید خودت تا تهش رفته باشی!» یعنی اگر میخواهیم سبک جدیدی از زندگی تحصیلی و شغلی را برای دانشجویی معرفی کنیم که ابتدائا از ماهیت رشتهی خود ناآگاه است و بازارکار مسافرکشی ! هم او را از کار اساسی غافل میکند، باید خودمان نمونهی موفق آن را سراغ داشته باشیم. اولش نمیخواستم حرفش را بپذیرم اما باید این اصل روانشناسی را که خودم به عینه دیدهام قبول کنم.
این تابستان حداقل فرصت این را داریم که تجربهی پارسیوت را تکرار کنیم. منتها یک سال زودتر شروع کرده ایم و بجای دو نفر، چهارنفره کار میکنیم. در پستهای بعدی بیشتر در مورد تجربهی پارسیوت صحبت خواهم کرد و مشکلات ارتباط دانشگاه با دانشگاه را شروع خواهم کرد، ان شاء الله.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.